حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

جوانمردی.مهربانی.جهانی برای هم

تو یک میدان دو دو دونده با هم هستند دونده ای پایش میپیچد و میفتد اما دوباره بلند میشود دونده بر میگردد و پشت سرش میبیند او افتاده هست. آرام میکند سرعتش را خط برنده شدن بسیار نزدیک هست. او با همان حال میدود و دونده برنده خود را میبازاند تا او ببرد.ایا او باخته هست.خیر.او برده هست.زیرا میتوانسته ببرد اما جوانمردی کرده  و برده اصلی شده.این مثال در زندگی هست.ما گاهی از اینکه جا بزنیم خود را برنده فرض میکنیم یا اینکه ماشینی راه ندهیم و در اتوبان با سرعت برویم و لبخند رضایت بزنیم و زود برویم در پارکینگ یک فقط یک ماشین مثلن جا دارد.لبخند رضایت ما لبخند ابلیس و شادی اوست. اما لبخند رضایت معنوی خدا نیست.اگر خواهان جهانی برای تصرف شیطان هستیم باید همیشه از اینگونه کارها کنیم.اما اگر رحمت خدا و مهربانی او را خواستار باشیم باید منش ما مثال آفریدگار ما خالص باشد. زیرا او خواهان انصاف.گذشت.مهربانی.بخشش.هم بر  دیگران هست.شما زمانی دونده برنده هستید که ویلچر نشین کنار جوی را به آن سمت یا بالا ببرید .این یعنی  حس انسانیت.ویلچر نشین را تا مسیری و خنداندن او و از  اینکه  برایت تعریف کند که قرار هست چه اتفاقات خوبی برایش پیش بیاید و تو شکر کنی.یا کارگری که کار  نیافته و آن روزی رسان خدا هست که وسیله بشوی به همنوع و به یک انسان دست یاری برسانی.مثال دندان که درد بکند  و مرحم آن را پیدا کنی همانگونه اینکار درد دیگری را کاستن هست.اما اگر جای آن مرحم زخم زبان شدی عقده درونت را  بگشایی و رضایتمندی داشته باشی وجود انسانیت تبدیل به حسد.و ظلم شده هست.اگر قوی باشی و  دست دیگری بگیری درنده نیستی بلکه مرحم هستی.اما اگر قوی باشی و  درنده باشی زخم هستی مرحم نیستی این یعنی انسان شدن.همچنان که در حیوانات  این مرحم شدن را میبینی.اما اگر حیوانی درنده بود جای تعجب نیست اما اگر انسانی درنده شد جای تعجب هست. زیرا اشرف مخلوقات خدا آنقدر خود را پایین آورده و فکر میکند  قدرت دارد و قوی هست.پس زور بگوید او جایگاه قوت ندارد بلکه ظلت دارد.زیرا از منش انسانی دور شده.و حتی از درنده خویی هم گذر کرده.زیرا انسانی که  در اوج  قدرت مالی باشد و افتاده باشد منیت ندارد و برای ما شدن زندگی کرده.من را شکسته.منیت را خورد کرده و ما شدن را آموخته.مایی که دعای خیر دیگری پشت سر او باشد مایی هست که برای زنجیره انسانی مفید شده.مثال مزرعه ای که میوه هایش و بذرش سودمند و  پر فایده هست نه مثال مزرعه ای که بذرش  و میوه اش بی حاصل و ماحصل آن بی فایده باشد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد