حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

مزمور سی و نهم

مزمور سی و نهم 1 .برای یِدوتون سالار مغنیان، مزمور داوید 2 .گفتم راههای خود را حفظ خواهم کرد تا به زبانم خطا نورزم، دهان خود را به لجام نگاه خواهم داشت مادامی که شریرپیش من است 3 .من گنگ بودم و خاموش و از (بیان) نیکویی نیز سکوت کردم، و درد من بهحرکت آمد 4 .دلم در اندرونم گرم شد، چون تفکر میکردم آتش (در دلم) افروخته گردید، پس به زبان خود سخن گفتم 5 .ای خد.اوند اجل من را بر من معلوم ساز، و مقدار ایام من را که چیست، تا بفهمم چقدر فانی هستم 6 .اینک روزهایم را مثل یک وجب ساختهای، و زندگانیام در نظرتو هیچ است، یقیناً آدمی بطالت محض قرار داده شد سلاه 7 .اینک انسان در خیال رفتار میکند، و برای باطل مضطرب میگردد، ذخیره میکند و نمیداند کیست که از آن تمتّع خواهد برد 8 .و حالا ای خد.اوند برای چه منتظر باشم، امید من برتو میباشد 9 .من را از همة گناهانم برهان، من را نزد جاهلان ناچیز مگردان 10 .من گنگ بودم و زبان خود را باز نکردم، زیرا که تو اینرا خواستی 11 .بلای خود را از من بردار، زیرا که از قدرت دست تو من تلف میشوم 12 .چون انسان را به سبب گناهش مکافات میکنی، نفایس او را مثل بید میگدازی، یقیناً هر انسان بطالت محض است سلاه 13 .ای خد.اوند دعای من را بشنو و به فریادم گوش بده و از (مشاهده) اشکهایم ساکت مباش زیرا که من غریب هستم در نزد تو، و ساکن هستم مثل جمیع پدران خود 14 .روی (خشم) خود را از من بگردان تا تقویت شوم، قبل از آنکه رحلت کنم و نایاب گردم  

مزمور سی و هشتم

مزمور سی و هشتم 1 .مزمور داوید برای تذکر 2 .ای خد.اوند من را در غضب خود توبیخ منما، و در خشم خویش تادیبم مفرما 3 .زیرا که تیرهای تو در من فرو رفته، و دست تو بر من فرود آمده است 4 .در جسم من به سبب غضب تو صحتی نیست، و در استخوانهایم به سبب خطای خودم سلامتی نی 5 .زیرا گناهانم از سرم گذشته است، مثل بارگران از طاقتم سنگینتر شده 6 .جراحات من متعفن و له شده است، به سبب حماقت من 7 .بخود میپیچیم و بی نهایت خمیده شدهام، تمامی روز مکدر هستم 8 .زیرا کمر من از سوزش پر شده است، و در جسم من صحتی نیست 9 .من بیحس و بینهایت کوفته شدهام، و از فغان دل خود نعره میزنم 10 .ای خد.اوند تمامی آرزوی من مدنظرتو است، و نالههای من از تو مخفی نمیباشد 11 .دل من میطپد و قوتم از من رفته است، و نور چشمانم نیز با من نیست 12 .دوستان و رفیقانم از بلای من به کناری میایستند، و خویشان من دور ایستادهاند 13 .آنانیکه قصد جانم دارند دام میگسترند، و بد اندیشانم سخنان فتنهانگیز میگویند، و تمام روز حیله را تفکر میکنند 14 .و اما من مثل کری نمیشنوم، و مانند گنگم که دهان خود را باز نکند 15 .و مثل کسی گردیدهام که نمیشنود، و کسی که بر زبانش حرفی نباشد 16 .زیرا که ای خد.اوند انتظار تو را میکشم، تو ای خد.اوند خد.ایم جواب خواهی داد 17 .چونکه گفتهام مبادا بر من شادی نمایند، و چون پایم بلغزد بر من تکبر کنند 18 .زیرا که من مستعد لغزش میباشم، و درد من همیشه پیش روی من است 19 .زیرا گناه خود را اعلام مینمایم، و بخاطر خطای خود نگران هستم 20 .اما دشمنانم زنده و زورآوراند، و آنانی که بیسبب بر من بغض مینمایند بسیاراند

1 .و آنانی که به عوض نیکی به من بدی میرسانند، بر من دشمنی میورزند زیرا نیکویی را پیروی میکنم 22 .ای خد.اوند من را ترک منما، ای خد.ای من از من دور مباش 23 .و برای یاری من تعجیل فرما ای خد.اوندی که نجات من هستی 

مزمور سی و هفتم

مزمور سی و هفتم

1.                 مزمور داوید، به سبب شریران خویشتن را مشوش مساز، و بر فتنهانگیزان حسد مبر

2.                 زیرا که مثل علف به زودی بریده میشوند، و مثل سبزه پژمرده خواهند شد

3.                 بر خد.اوند توکل نما و نیکویی بکن، در زمین ساکن باش و از امانت پرورده شو

4.                 و از خد.اوند تمتع ببر، پس مسئلت دل تو را به تو خواهد داد

5.                 طریق خود را به خد.اوند بسپار، و بر وی توکل کن که آن را انجام خواهد داد

6.                 و عدالت تو را مثل نور بیرون خواهد آورد، و انصاف تو را مانند ظُهر

7.                 نزد خد.اوند خاموش شو و منتظر او بمان، و از (مشاهده) شخص بهظاهر موفق و مرد حیلهگر (که موفق است) خود را مشَوش مساز

8.                 از غضب برکنار شو و خشم را ترک کن، خود را مشوش مساز که البته باعث گناه خواهد شد

9.                 زیرا که شریران منقطع خواهند شد، و اما منتظران خد.اوند وارث زمین خواهند بود

10.            هان بعد از اندک زمانی شریر نخواهد بود، او را جستجو خواهی کرد و نخواهد بود

11.            و اما حلیمان وارث زمین خواهند شد، و از فراوانی سلامتی خوشنود خواهند گردید

12.            شریر بر مرد عادل تعرض میکند، و دندانهای خود را بر او میافشرد

13.            خد.اوند بر او خواهد خندید، زیرا میبیند که روز او میآید

14.            شریران شمشیر را برهنه کرده و کمان را کشیدهاند، تا مسکین و فقیر را بیندازند، و راست روان را مقتول سازند

15.            شمشیر ایشان به دل خود ایشان فرو خواهد رفت، کمانهای ایشان شکسته خواهد شد

16.            نعمتِ اندکِ یک مرد صالح بهتر است، از اندوختههای شریران کثیر

17.            زیرا که بازوهای شریران شکسته خواهد شد، و اما صالحان را خد.اوند تأیید میکند

18.            خد.اوند روزهای کاملان را میداند، و میراث ایشان خواهد بود تا به ابد

19.            در زمان بلا خجل نخواهند شد، و در ایام قحط سیر خواهند بود

20.            زیرا شریران هلاک میشوند، و دشمنان خد.اوند مثل خرمی مرتعها فانی خواهند شد، آری مثل دود فانی خواهند گردید

21.            شریر قرض میگیرد و وفا نمیکند، و اما صالح رحیم و بخشنده است

22.            زیرا آنانی که از وی برکت یابند وارث زمین گردند، و اما آنانی که لعنت شدهاند منقطع خواهند شد

23.            خد.اوند قدمهای انسان را مستحکم میسازد، و به طریق او رغبت دارد

24.            اگرچه بیفتد افکنده نخواهد شد، زیرا خد.اوند دستش را میگیرد

25.            من جوان بودم و حالا پیر هستم، و مرد صالح را هرگز متروک ندیدهام، و نه نسلش را که گدای نان بشوند

26.            تمامی ایام مهربان است و قرض دهنده، و ذریّت او مبارک خواهند بود

27.            از بدی بر کنار شو و نیکویی بکن، پس (در آرامش) ساکن خواهی بود تا ابد

28.            زیرا خد.اوند انصاف را دوست میدارد و متقیان خود را ترک نخواهد فرمود، ایشان محفوظ خواهندبود تا ابد، و اما نسل شریر منقطع خواهد شد

29.            صالحان وارث زمین خواهند بود، و در آن تا ابد سکونت خواهند نمود

30.            دهان صالح حکمت را بیان میکند، و زبان او انصاف را ذکر مینماید

31.            شریعت خد.ای وی در دل اوست، پس قدمهایش نخواهد لغزید

32.            شریر برای صالح کمین میکند، و قصد قتل وی میکند

33.            خد.اوند او را در دستش ترک نخواهد کرد، و چون به داوری آید او را (در مقابل شریر) محکوم نخواهد کرد

34.            منتظر خد.اوند باش و طریق او را نگاهدار، تا تو را به وراثت زمین برافرازد، چون شریران متقطع شوند آن را خواهی دید

35.            شریر را دیدم که ظلم پیشه بود، و مثل درخت بومی سبز (ریشه) خود را به هر سو میکشید

36.            اما گذشت و اینک نیست گردید، و او را جستجو کردم و یافت نشد

37.            مرد کامل را ملاحظه کن و مرد راست را ببین، زیرا که عاقبت آن مرد سلامتی است

38.            اما خطاکاران همه هلاک خواهند گردید، و عاقبت شریران منقطع خواهد شد

39.            و نجات صالحان از خد.اوند است، و در وقت تنگی او قلعة ایشان خواهد بود

40.            و خد.اوند ایشان را یاری کرده، نجات خواهد داد، ایشان را از شریران خلاص کرده خواهد رهانید، زیرا بر او توکل دارند

مزمور سی و ششم

مزمور سی و ششم

1.                 برای سالار مغنیان مزمور داوید بندة خد.اوند

2.                 در قلبم میاندیشم که گناه به ظلم میگوید که ترس خد.اوند مد نظر او نباشد

3.                 زیرا خویشتن را در نظر خود تملق میگوید، تا گناهش ظاهر نشود ومکروه نگردد

4.                 سخنان زبانش شرارت و حیله است، از دانشمندی و نیکوکاری دست برداشته است

5.                 شرارت را بر بستر خود تفکر میکند، خود را به راه ناپسند رهرو کرده از بدی نفرت ندارد

6.                 ای خد.اوند رحمت تو در آسمانهاست، و امانت تو تا افلاک

7.                 عدالت تو مثل کوههای خد.است و احکام تو لجة عظیم، ای خد.اوند انسان و بهائم را نجات میدهی

8.                 ای خدا رحمت تو چه ارجمند است، بنیآدم زیر سایة بالهای تو پناه میبرند

9.                 از فراوانی خانة تو سیراب میشوند، از نهر خوشیهای خود ایشان را مینوشانی

10.            زیراکه نزد تو چشمة حیات است، و در نور تو روشنایی را خواهیم دید

11.            رحمت خود را برای عارفان خود مستدام فرما، و عدالت خود را برای راستدلان

12.            پای تکبر بر من نیاید، و دست شریران من را گریزان نسازد

13.            در آنجا بدکرداران افتادهاند، ایشان انداخته شدهاند و نمیتوانند برخاست

مزمور سی و پنجم

مزمور سی و پنجم

1.                 مزمور داوید، ای خد.اوند با خصمان من مخاصمه نما، و جنگ کن با آنانی که با من جنگ میکنند

2.                 سپر و محافظ را بگیر، و به یاری من برخیز

3.                 و نیزه را بیرون آور و راه را پیش روی جفاکنندگانم ببند، و به جان من بگو من نجات تو هستم

4.                 خجل و رسوا شوند آنانی که قصد جان من دارند، و آنانی که بد اندیش من هستند به قهقرا رفته و خجل شوند

5.                 مثل کاه در مقابل باد باشند، و فرشتة خد.اوند ایشان را از خود براند

6.                 راه ایشان تاریک و لغزنده باد، و فرشتة خد.اوند ایشان را از خود براند

7.                 زیرا دام خود را برای من بیسبب در حفرهای پنهان کردند، که آن را برای جان من بیجهت کنده بودند

8.                 هلاکت ناگهانی بدو برسد، و دامی که پنهان کرد خودش را بگیرد، و در آن به هلاکت گرفتار گردد

9.                 و اما جان من در خد.اوند شادی خواهد کرد، و در نجات او ترنم خواهد نمود

10.            همة استخوانهایم میگویند ای خد.اوند کیست مانند تو، که مسکین را از شخص قویتر از او میرهاند، و مسکین و فقیر را از تاراج کنندة وی

11.            کینهتوزان برخاستهاند، چیزهایی را که نمیدانستم از من میپرسند

12.            به عوض نیکویی بدی به من میکنند جان من را بیکس گردانیدهاند

13.            و اما من چون ایشان بیمار بودند پلاس میپوشیدم، جان خود را به روزه میرنجانیدم، و دعایم به سینهام برمیگشت

14.            مثل آنکه او دوست و برادرم بود، سرگردان میرفتم، چون کسی که برای مادرش ماتم گیرد از حزن خم میشدم

15.            ولی چون افتادم شادی کنان جمع شدند، آن فرومایگان بر من جمع شدند، و کسانی که نشناخته بودم من را دریدند و ساکت نشدند

16.            مثل بدکارانی که برای لقمه نان مسخرگی میکنند، دندانهای خود را بر من میفشارند

17.            ای خد.اوند تا به کی نظر خواهی کرد، جان من را از خرابیهای ایشان برهان و یگانة من را از شیربچهگان

18.            و تو را در جماعت بزرگ حمد خواهم گفت، تو را در میان قوم عظیم تسبیح خواهم خواند

19.            تا آنانی که بیسبب دشمن من هستند بر من فخر نکنند، و آنانی که بر من بیسبب بغض مینمایند چشمک نزنند

20.            زیرا از صلح سخن نمیگویند، و بر آنانی که در زمین آرامند سخنان حیلهآمیز را تفکر میکنند

21.            و دهان خود را بر من باز کرده، میگویند هه هَه چشم ما دیده است

22.            ای خد.اوند تو آن را دیدهای پس سکوت نفرما، ای خد.اوند از من دور مباش

23.            خویشتن را برانگیز و برای داد من بیدار شو، ای خد.ای من و خد.اوند من برای دعوی من

24.            ای خد.اوند خد.ایم من را موافق عدل خود داد بده، مبادا برمن شادی نمایند

25.            تا در دل خود نگویند اینک مراد ما، تا نگویند او را بلعیدهایم

26.            و آنانی که در بدی من شادند با هم خجل و شرمنده شوند، و آنانی که بر من تکبر میکنند به خجلت و رسوایی مشهور شوند

27.            آنانی که خواهان حق من هستند ترنم و شادی نمایند، و دائما گویند خد.اوند بزرگ است که به سلامتی بندة خود رغبت دارد

28.            و زبانم عدالت تو را بیان خواهد کرد، و تسبیح تو را تمامی روز

File:San Giovanni Battista nel deserto - Tanzio da Varallo.jpg - Wikimedia  Commons